حرف آخر...
زندگی ۳ چیز بیشتر نیست :
۱. به اجبار به دنیا آمدن .
۲. با غم زیستن .
۳. با آرزو مردن .
زندگی ۳ چیز بیشتر نیست :
۱. به اجبار به دنیا آمدن .
۲. با غم زیستن .
۳. با آرزو مردن .
با سلام براي امروز چندتا متن عاشقانه قشنگ آماده كردم كه اميدوارم خوشتون بياد .
سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل میگیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد.
درون هرچیز در اعماق هستی نیرویی هست که چیزی را می بیند و می شنود که هنوز قادر به درکش نیستیم.
هر آنچه امروز هستیم از سکوت دیروز زاده شده است.
چه میهمانان قانعی هستند مردگان نه به دستی ظرفی را چرک می کنند نه به حرفی دلی را آلوده تنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت.
چارلي چاپلين ميگه : شايد زندگي آن جشني نباشد که آرزويش را داشتي اما حال که به آن دعوت شدي تا ميتواني زيبا برقص .
تو میگفتی زمانی دور یا نزديك ؛ فريب زندگي ما را ، مرا از تو ... ترا از من جدا سازد و من باور نمي كردم. تو میگفتی زمان صد چهره افسرده هم دارد ، جهان تنها گرماي محبت نيست و من باور نمي كردم. تو میگفتی و من در گوش تو افسانه می خواندم و افسوس اكنون هر يك جدا از هم ، راهي در پيش رو داريم. ومن تنها تنها بارها از خويش مي پرسم :
چــه خـــواهـــي كــــــــــــــــرد؟؟؟
می دونی ادما بین الف تا ی قرار دارند . بعضی ها مثل "ب" برات می میرند،مثل "د" دوستت دارند، مثل "ع" عاشقت می شوند، مثل "م" منتظر می مونند، تا یک روز مثل "ی" یارت بشن .
زخمی بر پهلویم است و خون می چکد و خدا نمک می پاشدو من پیچ می خورم و تاب می خورم و دیگران گمانشان که می رقصم من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم چون به یادم می آورد که سنگ نیستم چوب نیستم خشت و خاک نیستم که انسانم
منو ببخش
منو ببخش که ندیده می گرفتم التماس اون نگاه نگرون و
منو ببخش که گرفتم جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون و
لایق عشق بزرگ تو نبودم خورشید بانو
غافل از معجزه تو شد وجودم اسیر جادو
منو ببخش که درخشیدی و من چشم هامو بستم
منو بخشیدی و من چشم هامو بستم منو ببخش منو ببخش
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم
که نیاوردی به رو هر جا که دلت رو می شکستم
منو ببخش منو ببخش
|
||||||
|
تفاوت بچه ها و بزرگترها
چند دليل براي اين كه بچه ها به نداي كودك درونشان توجه بيشتري دارند .
1-بچه ها به غير از زيبايي هاي اطراف شون چيزي نمي بينند . حال آن كه بعضي از بزرگتر ها فقط دنبال ديدن زشتي ها هستند .
2- بزرگ تر ها از هيچ و پوچ يا بهتر بگيم دلايل كاملا منطقي قهر و دعوا راه مي اندازند و در آخر كار را به جايي مي رسونن كه بهترينش قهر يك ساله و بدترينشترك هميشگي شان و در موارد زناشويي جدايي است . در حالي كه بيشتر ين بچه ها مدت قهرشان يك ساعت و در آخر آشتي آشتي هر دو بريم تو كشتي .
3- در دنياي بچه ها هر كي زودتر بگه دوست دارم برنده است ولي در دنياي بزرگتر ها هر كي زودتر بگه دوست دارم بازنده است.
4- بچه ها هميشه دوست دارند ياد بگيرند ( شاگرد باشند) ولي بزرگتر ها هميشه دوست دارند ياد بدن ( استاد باشند)
5- بچه ها القاب يا بهتر بگوييم مسئوليت را راحت قبول مي كنند وبا عشق پيگيرش هستند ولي بزرگتر ها از قبول اين القاب يا مسئوليت هايي مثل همسر پدر ومادر هراس دارند ودر بعضي از موارد از زير مسئوليت فرار مي كنند .
6- پيش بچه ها دروغگو دشمن خداست ولي پيش بزرگتر ها دروغ مصلحت آميز اشكالي ندارد .
7- بچه ها خيلي راحت نشون مي دهند كه دوست دارند هميشه با كي باشند واز كي بدشون مي آيد ولي بزرگتر ها بعضي مواقع كساني را كه دوست دارند پيش آن ها باشند خرد مي كنند و براي حفظ منافع با كسي مي روند كه از آن بدشون مي آيد.
8- بچه خيلي راحت مي خواهند از طرف مقابلشان براي شون كاري انجام بده يا باهاش جايي بيان ويا كاري رو به خاطره آنان انجام نده ولي بزرگتر ها لقمه را دور سرشون صد بار مي چرخونند ودر آخر هم طرف منظورش را درك نمي كنه و سوء تفاهم ايجاد مي شود.
9- بچه ها منظورشان را خيلي واضح بيان مي كنند ولي بزرگتر ها از يك جمله هزار منظور داشته باشند مثلا : وقتي ببچه اي به كسي مي گويد امروز خوشگل شدي منظورش يعني هميشه خوشگل هستي ولي يك بزرگتر حرفي را بزنه يعني دوست دارم تمام روز را با تو باشم يا سرم شلوغ نيست يا آن قدر تو را دوست دارم كه هر روز تو را مي بينم به نظرم زيبا هستي يا عجب پاچه خوار خوبي ام !!!
10- بچه ها براي رسيدن به هدف دست به همه كاري مي زنند ولي نه هر كاري در صورتي كه بزرگتر ها براي رسيدن به هدف خودشون به هر كاري دست مي زنند
11- بچه ها حتي با گرفتن يك توپ يا يك سيب خوش حال مي شوند ولي بعضي مواقع دنيا را به بزرگتر ها بديلذت زيادي نمي برند .
12- بچه ها با هم زندگي مي كنند وهمه را به يك چشم مي بينند در حالي كه بزرگتر ها هزار دليل مي يارند كه فلاني لياقت دوستي با من را ندارد !!
13- بچه ها آب را در فنجون كوچكشون چاي آب ميوه قهوه نوشابه ..... فرض مي كنند واز خوردنش لذت مي برند ولي بزرگتر ها به دنبال بهترين ها هستند وتازه بعدش هم ايراد مي گيرند .
14- بچه ها در عالم خودشون سرشون بره حرفشون نمي ره وبعضي از بزرگتر ها حرف 5 دقيقه قبل را هم قويا تكذيب مي كنند .
15- بچه ها خدا را مهربان ترين و دوست داشتني ترين و بهترين مي دانند ولي بزرگتر ها بعضي از مواقع خدا را بي رحم مي دانند.
قطار زمان می رسد از راه
و سوت آن می پیچد در ابهام
مسافر را فرا می خواند
آغازی است دوباره
تا بدانی که هستی
یا باید بگریزی
یا آشتی کنی با خود
سوت قطار می پیچد در راه
مسافر را از اندیشه های تنهایی باز می دارد
و جمله ای ذهن او را نوازش می دهد
حرکت باید کرد
گیج و مبهوت می نگرد به اطراف
که مسافر راه درازی
نه انجامی، نه آغازی
باید از دروازه زمان بگذرد
او با خود می رود در راه
و سوت قطار می پیچد در ابهام
رابه تمامی مادران جهان تبریک
عرض می کنم.
یکی از خصوصیات ممتاز حضرت فاطمه(علیهاالسلام) دارا بودن صفت کوثر است. بسیاری از مفسران قرآن در تفسیر سوره کوثر یکی از معانی کوثر را نسل پربرکت و ماندگار فاطمه (علیهاالسلام) دانسته اند.
سوره کوثر در میان سوره های قرآنی دست کم از دو ویژگی عمده برخوردار است. یکی اینکه به لحاظ کلمات و جمل کوچکترین سوره قرآنی است و دوم اینکه به جهت دلالت این سوره بر اعطای «کوثر» به پیامبر اعظم(ص) اشاره دارد، که به اعتقاد بسیاری از مفسرین اطلاق کوثر به حضرت فاطمه(س) بازگشت دارد و بنا به تعبیری یکی از خصوصیات منحصر به فرد و ممتاز این بانوی بزرگ اسلام است. نوشتار حاضر تبیین مفهوم کوثر در این سوره است که جایگاه فرزندان پیامبر اعظم(ص) از طریق فاطمه زهرا(س) را به رشته تحریر درآورده است.
***
نيمـه شب پريشب ، گشتم دچـار كـابـوسک ديدم به خواب حافظ ، توي صف اتوبوس گفتم: سلام حـافظ ، گفتا: عليـك جـانـم گفتم: كجا روي؟ گفت: ولله خود ندانم گفتم: بـگيـر فـالي ، گـفتا: نـمانـده حـالي گفتم: چـگونهاي؟ گفت: در بند بيخيالي گفتم كه تازهتازه ، شعر و غزل چـه داري؟ گـفتـا كـه ميسـرايـم شـعـر سـپـيـد بـاري گفتم: ز دولـت عشق ، گفتا: كـودتـا شـد گفتم: رقيب تو ، گفت: الحمد،كله پا شد گفتم: كجـاست ليلي ، مشغـول دلـربايـي؟ گـفتـا شـده سـتـاره ، در فيلم سيـنـمايـي گفتم: بگـو زخالش ، آن خـال آتش افروز گـفتـا: عمل نمـوده ، ديـروز يـا پـريـروز گفتم: بگو ز مويش ، گفتا كـه مـش نموده گفتم: بگـو ز يـارش ، گـفتـا ولـش نمـوده گفتم:چرا؟چگونه؟عاقل شدهستمجنون؟ گفتا: شديـد گـشتـه ، معتاد گـرد و افـيـون گفتم:كجاستجمشيد ، جامجهان نمايش؟ گفتا: خـريـده قسطي ، تـلوزيـون بجـايـش گفتم: بگـو ز سـاقي ، حالا شده چه كاره؟ گـفتـا: شـدست مـنـشـي ، در دفـتـر اداره گـفتـم: بگـو ز زاهـد ، آن رهنمـاي منـزل گـفتا كـه دسـت خود را ، بـردار از سر دل گفتم: ز سـاربـان گـو ، بـا كـاروان غم ها گفتا: آژانس دارد . با تور دنیا گفتم: بگو ز محمل ، يـا از كجاوه يادي گفتا: دوو ، پژو ، بنز ، يا گلف نوك مدادي گفتم: كه قاصدتكو ، آن بادصبح شرقي؟ گفتا كه جاي خود را ، داده به فاكس برقي گـفتم: بـيـا ز هـدهـد ، جـوييـم راه چـاره گفتا: بهجاي هدهد ، ديش است وماهواره گـفتم: سلام ما را ، بـاد صـبـا كجا بـُرد ؟ گـفتا: بـه پست داده، آورد يا نـيـاوُرد ؟ گفتم: بگو ز مشك ، آهوي دشت زنگي گفتا كـه ادكلن شد ، در شيشههاي رنگي گفتم: سراغ داري ، ميخانه اي حسابـي ؟ گـفتا كـه آنچـه بوده ، گشته چلـوكبـابي گفتم: بيـا دوتـايي ، لب تـر كنيـم پنهان گفتا: نميهراسي ، از چـوب پـاسبانـان؟ گفتم: شراب نابي ، تو دستوپا نداري؟ گفتا كـه جاش دارم ، وافـور با نگـاري گـفتم: بلـند بـوده ، موي تـو آن زمانـها گفتا : به حبس بودم . از ته زدند آنها گفتم: شما و زندان؟حافظ ماروگرفتي؟ گفتا: نديده بودم ، هـالو بـه اين خرفتي !!
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی
تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی
ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی
تویی جواب سوال قدیم بود و نبود
چنانچه پاسخ هر چون و هر چرا که تویی
به عشق معنی پیچیده داده ای و به زن
قدیم تازه و بی مرز بسته تا که تویی
به رغم خار مغیلان نه مرد نیم رهم
از این سغر همه پایان آن خوشا که تویی
جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
نهادم اینه ای پیش روی اینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
تمام شعر مرا هم ز عشق دم زده ای
نوشته ها که تویی نانوشته ها که تویی