شعری زیبا
قطار زمان
قطار زمان می رسد از راه
و سوت آن می پیچد در ابهام
مسافر را فرا می خواند
آغازی است دوباره
تا بدانی که هستی
یا باید بگریزی
یا آشتی کنی با خود
سوت قطار می پیچد در راه
مسافر را از اندیشه های تنهایی باز می دارد
و جمله ای ذهن او را نوازش می دهد
حرکت باید کرد
گیج و مبهوت می نگرد به اطراف
که مسافر راه درازی
نه انجامی، نه آغازی
باید از دروازه زمان بگذرد
او با خود می رود در راه
و سوت قطار می پیچد در ابهام
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۶/۰۴/۱۳ ساعت ۳:۳۲ ب.ظ توسط محمد مقیسه
|